نه دیگه نه . تیک تاک

درحالیکه بادهای اینجا موسمی هستن این موقع سال و از رطوبت هوا میکاهن   اغلب دلپذیر و خوشایندن و سرد نیستن ، بنده در کمال اعجاب  سینوسام درد گرفته بودن و نتیجتا دیگه باید یه لباس درست درمون میپوشیدم ولی نشد دیگه-_- همونطوری ادامه دادم به متر کردن دور و اطراف تا ساعت هشت شب

نه دیگه نه . تیک تاک...

هروقت منو با خودم تنها میزارن نتایج حقیقی وحشتناکی به ذهنم میرسهاخرین بار در مورد بهونه گیری کاذب و.خودکشی و اینا بود و اینجا نمیگمش که بعد خوندمش پرام نریزهامشب بحث نمک نشناسیم بود چون مفصله حال ندار نه دیگه نه . تیک تاک...

چندین ثانیه پس از مسواک زدن در حالیکه جامه ی راحتی به تن کرده و در حال عزیمت به سمت تخت خویشتن بودیم ناگهان بسته ای چیپس که کنار تخت افتاده بود و در کمال خیره سری به ما هی چشمک میزد که بیا من را حین ا نه دیگه نه . تیک تاک...

شت چقد این پست برهان و استدلال سخت نوشته شده 

قشنگ معلومه داشتم از خستگی میمردم و تو تخت تایپش میکردم

البته قریب به اکثریت پستا رو تو همین وضع مینویسم ولی خب هوشیارم

دیگه اینکه یه نتیجه گیری هم کردم که یک جمله ی پنج کلمه ایه و اگه به مامانم بگم حکم یه جرقه رو داره تو انبار باروت حالا شاید ده سال طول یکشه منفجر شدنش ...

 

نه دیگه نه . تیک تاک...

میدونم که چهارشنبه ها بعد از ناهار به هیچ وجه نباید از اسانسور دانشکده استفاده کنم...

 

نه دیگه نه . تیک تاک...

نقاشیم که چندان خوب نیست ولی خب تصویر سازی ذهنیمو چی میگن؟

 

نه دیگه نه . تیک تاک...

حوصله و اعصاب ندارمصدای مامان بابامریخت و پاشای تو اتاقمچمدونایی که امیر جمعشون نکردهکثیفی کنار دستگیره ی در کمداصدای تلوزیونمحتوای کسشرشایده های عملی نشدهویدئوهای ادیت نشدهمیز شلوغ اتاقماپیزود بیرون نه دیگه نه . تیک تاک...